اهل هوا

نت نوشته‌های هادی کیکاووسی

اهل هوا

نت نوشته‌های هادی کیکاووسی

 

 

دو شعر از عبدالعلی عظیمی که بسیار دوستش دارم

 

« رویش»
از چاکِ گریبانت
تلخ و گس
برگ و علف چه عطری داشت

همان گونه که جامه‌ها را می‌کنیم و پراکنده می‌کنیم
گرداگرد بستر
ما را هیچ اختیاری نیست تا تن معاوضه کنیم
پس آغوشِ تو آغوشِ من شد
          و آغوشِ‌ِ من آغوشِ تو
                              آغوشِ تو
                            آغوشِ من.

شانه‌های من
دو کاسۀ زانویِ برآمدۀ‌ تو بود
و بر شکمِ ما
شبپره‌ای از تب پوست می‌انداخت
چون شعله‌ای بر شاخۀ کبریتی
بالیش از من
بالیش از تو
می‌تپید
تته پته‌ای می‌کرد و می‌سوخت
          بالی و شعله‌ایش از تو در آسمانِ من
         بالی و شعله‌ایش از من در آسمان ِ تو
             آسمان ِ‌تو
             آسمانِ من
             آسمانِ توِ تو
             توِ  ‌تو
            منِ من.

و در آن بازی که برنده‌اش بازنده است
گاهی تو می‌رسیدی پیش از من
گاهی من می‌رسیدم پیش از تو
مرا نجوا می‌کردی
تنت آرام بود
صدایت آرام
با چشمانِ‌ غایب مرا می‌دیدی
مثل انعکاسِ آبیِ آسمان
که سرخ می‌شد در گلی
سبز می‌شد در برگ علفی.


« اعتراف»
دیگر
داشتم دلتنگی‌ها را مهار می‌زدم
تو نبودی اما
مثل موهای تو بر سینۀ ‌من
باران
چه افسارگسیخته می‌تاخت

دیگر
داشتم از شکل می‌افتادم
دور از آن انگشتانِ‌ کوچک
که بیدار می‌کرد خاک را
تا بر همان شکلِ ‌شاخه بماند شکلِ‌ گل
پشتِ‌ آن برگِ گاهی هست و گاهی نیست
تو نبودی اما
بر لبانِ ما دروغی‌ست
                         که اگر بگوییم می‌میریم
                         اگر نگوییم مرده‌ایم

در تشییعِ باد و برگ
چه شب‌ها که تا دیر می‌ماندم
تا بشنوم خیابان‌های خم‌اندرخم را
چون خلخالی بر پای شب
که خرامان
به سروقتِ تنهایان می‌آید

دیگر
قسم خورده بودم
به سرانگشتانی که قفل و قزن را روی شکم
به هم می‌اندازد و می‌چرخاند سینه‌بند را
و به حرکتِ موزون و هماهنگِ‌ بازوها و
سرانگشتانِ شست و اشاره
که دو بندی را با پوست
آشنا می‌کند   آشنا می‌کند
به چشمی که می‌خندد
به لبی که بوسه پرتاب می‌کند
            به آینه
            از آینه
تو نبودی اما
باورکن شب‌هایی هست
که صبحِ مرگش نمی‌رسد.
  

  

    

نظرات 9 + ارسال نظر
..... سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:57 ب.ظ http://www.doroghcity.blogsky.com

سلام وبلاگ زیبایی دارین به من هم سر بزنید

اکسیر سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1384 ساعت 06:21 ب.ظ

رفتی و تمام شهر بوی ترا میدهد خاطراتی که همه باد برد و من ماندم و کلبه ای پر تنهایی ........

پیله سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:11 ب.ظ http://hami.blogfa.com/

واقعا متاسفم آقای اکسیر شما که مثلا داعیه حنر دارید دیگر چرا؟ این جملات مال دخترهای مدرسه ای اصت نه شما ادم گنده.الیته سوئ تفاهم نشود این گنده به معنای بزرگ است و نه چیز دیگر. اگر می گفتی من ماندم و دو تا بچه خیلی بهتر بود و جمله قابل تحمل تر می شد .

هادی بهروز سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:40 ب.ظ http://56.blogfa.com

سلام عزیز...
میبینم که به روزی داداش!!؟؟؟
هر از صد سالی سر بزن جیگر...

یداله شهرجو پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:40 ب.ظ http://samtedarya.blogsky.com

هادی جان سلام ...با توجه به پست قبلی ات فکر نمی کردم پست جدیدت شعر باشد ...ولی دو شعر زیبا گذاشته ای که خواهم خواند ...راستی شنید ه ام مسافر شده ای ...برایت آرزوی پیروزی وبهروزی دارم

مسعود جمعه 23 دی‌ماه سال 1384 ساعت 03:18 ب.ظ

خیلی نامردی هادی بی خبر

بچه روستایی شازده قاسمی جمعه 23 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:36 ب.ظ http://hami.blogfa.com

با سلام متاسفانه چند روزی است تعدادی از دوستان کامنت هایی به نام پیله در ویلاگ شما و دوستامن دیگر گذاشته اند که به هیچ عنوان توسط بنده نوشته نشده است هادی جان کامنتی که خطااب به اکسیر نوشته شده مال من نیست و من علیرغم اینکه ایشان را ندیده ام اما خدمتشان ارادت دارم خواهشمندم کامنت مورد نظر را پاک کن تا بیش از این شرمنده دوستان نشوم موفق باشید ۹۴۹۶

صبرا شنبه 24 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:46 ب.ظ

امیدوارم در هر کجا که هستی موفق باشی .

پیله یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:47 ب.ظ http://hami.blogfa.com/

سلام هادی خان متاسفانه تعدای از دوستان که هویتشان برای خودم روشن است با استفاده از کلماتی که شاید برای خودمان اشنا بوده سعی در اخلال دارند و می خواهند خودشان را به جای این حقیر بزنند روی سخنم با کسی اصت که به نام بچه روستایی کامنتی گذاشته .بله من نصبت به همه اهالی حنر ارادت دارم نه تنها اکسیر ولی از ان روزی که قرار شد از دورنگی ها بگویم با خود عهد کردم که حتی به خودمم هم رحم نکنم چه رسد به کسانی که به انها ارادت دارم به هر حال مشخص اصت که کسی ان کامنت را نوشته که دوست دارد کامنت اول من پاک شود و چه کسی بهتر از خود ان شخص .جالب اینجاست که این فرد به خودش ابراز ارادت هم می کند مرا ببخشید که مجبور شدم در وبلاگ شما جوابش را بدهم .ما امده ایم برای برملا کردن دور نگی ها و مهرورزی .راستی نشان به ان نشان که ان روز گفتم چه بویی خوبی می دهی! یادت هست برای اینکه دیگر از این کارها نکند کامنتی که به نام بچه روستای نوشته پاک کن.با تشکر پیله اصلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد